امشب داشتم به اسن فک میکردم که من چقدر عصبیم!و اینو دوس ندارم !شاید تقصیر ...نه کامان انقد ننداز تقصیر دیگران خب اره خانوادم عصبین خوشم از اخلاقاشون نمیاد از حرفاشون..ازدست کم گرفتنم ...ازاینکه هیچ اعتمادب نفسی تو هیچ تو هیچ زمینه ای برام نذاشتن...ازینکه الان ک میخوام بگم من ادم خوش اخلاقیم ولی روی سگمو دارم ولی میترسم بگم خوش اخلاقم جن یکی مث مامانم وایساده ک بگه تو خوش اخلاقی تو ؟؟؟منم بپرم بهش و بگم تو خودت بداخلاقی و دعوامون شه ...اه ...که بعد تو جمع یا عیر جمع با هر لحنی به قول خودش شوخی تیکه بمدازه و خوردم کنه ...که بعد ک من بپرم بهش هزار تاچی دیگه بگه و من بگم و ...این بشه که نتونم باهاش یه کلمه حرف بزنم و ....عصبی باشم ...تو خونه موندن واسه اینه که عصبیم کرده .....هرجند کل تابستون همش مهمون داشتیم همش خونمون و دورمون شلوق پلوق بود ...ولی خب یکم دارم خسته میشم ..نه خسته ک نمیشم من انقد خوش اخلاق و خنده رو ام تو جمع و کلا خوبم ولی خب روی سگ بدیم دارم ک نمونه کوچیکیشو گفتم سر چی...
برچسب : نویسنده : sandooghcheyeman بازدید : 132